• 1 سال پیش

  • 452

  • 10:11

قسمت یازدهم-الف: بدرود که عزم کوچ کردم!

پادکست لیلی و مجنون
0
توضیحات

پدر و مادر قیس پس از تلاش بی نتیجۀ نوفل و مخصوصا پس از ازدواج لیلی با ابن سلام دیگر کاملا ناامید و هردو از غم فرزند پریشان و ناتوان می شوند. داغ دوری از فرزند، رنج جنون و آوارگی و مخصوصا ناامیدی از نجات فرزند، پدر مجنون را به آستانۀ «پیری و ضعیفی و زبونی» می کشاند. او احساس می کند که نه تنها از فرزند ناامید شده بلکه به زندگی خود نیز امید چندانی ندارد و چراغ عمرش سوسو می زند!

در چنین حالی بار دیگر به سراغ فرزند می رود و پس از جستجوی بسیار سرانجام او را در حالی می یابد که پوست و استخوان شده است. قیس با دیدن پدر به پایش می افتد و می گرید و از این که این چنین پدر و مادر خود را در رنج افکنده عذرخواهی می کند. اما به درخواست پدر مبنی بر این که این عشق بی حاصل را رهاکند و به زندگی عادی برگردد جواب رد می دهد.

 




با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها