قیس بیخبر از آنچه اتفاق افتاده از این که از لیلی اثری و نشانی نمی یابد بیش از پیش آشفته و سرگشته است. پیش از این گاهی یکی از دوست داران دو دلداه شعری از قیس برای لیلی می برد و پیامی از لیلی برای قیس می آورد و به این ترتیب آن دو از حال یکدیگر خبر می یافتند و دلگرم می شدند. اما حالا مدت هاست که قیس دیگر هیچکس خبری از لیلی برای او نیاورده است...
اولین نفر کامنت بزار
در قسمت نخست، چگونگی تولد و رشد قیس و رفتن او ب...
منظومۀ زیبا و شورانگیز...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است