• 7 سال پیش

  • 2.0K

  • 06:21

رفته بودیم تا خط مقدم

داستان شب
1
توضیحات
اگر نمی دونستی کجایی و تا آخرش می رفتی از خودت می پرسیدی : آخرش که چی ؟! راستش آخرش حتی همون هیچی هم نبود! چند تا تانک هم دیدیم بزرگ بودند اما قد یه کوه نبودند اما بزرگ بودند. این ور تر چند تا قمقمه گذاشته بودند. چند تا پوتین رو هم زیر خاک کرده بودند یه جوری که معلوم بود پوتین ها به پای آدمی نیست . اما اون ها دوست داشتند ما فکر کنیم پوتین ها به پای آدمی ، رزمنده ای چیزی هست. اما نبود... داستان "رفته بودیم تا خط مقدم" نویسنده : پوریا عالمی خوانش : غزال صداقت

shenoto-ads
shenoto-ads