• 10 سال پیش

  • 513

  • 30:10

چیدنِ سپیده‌دم (قسمت اول)

ahmad shamloo
9
توضیحات
 چیدنِ سپیده‌دمسروده‌هایی از: مارگوت بیکل ترجمه و صدای: احمد شاملوموسیقی و پیانو: بابک بیات میلاد یکی کودک شکفتن گلی را ماند.چیزی نادر به زندگی آغاز می‌کند؛با شادی و اندکی درد.روزانه به گونه‌ای نمایان برمی‌بالد؛بدان ماند که نادره نخستن است،و نادره آخرین.  تنها آن‌که بزرگ‌ترین جا رابه خود اختصاص نمی‌دهداز شادی لبخند بهره می‌تواند داشت.آن‌که جای کافی برای دیگران دارد؛صمیمانه‌تر می‌تواندبا دیگران بخندد؛با دیگران بگرید.   چه مدت لازم بوده استتا کلمه عفوبر زبان جاری شود؟تا حرکتی اعتماد انگیزانجام گیرد؟بیا تا جبران محبت‌های ناکرده کنیم.بیا آغاز کنیم.فرصتی گران را به دشمن‌خوییاز کف داده‌ایم؛و کسی نمی‌داند چقدر فرصت باقی استتا جبران گذشته کنیم.دستم را بگیر!  روزت را در یاب!با آن مُدرا کُن!این روز از آنِ توست؛بیست و چهار ساعتِ کامل،به قدر کفایت فرصت هستتا روزی بزرگ شود.نگذار هم در پگاه فرو پژمرد.    نان پُختن!نان شکستن!نان قسمت کردن!نان بودن!    ساده است نوازش سگی ولگرد.شاهدِ آن بودن کهچگونه زیر غلتکی می‌رودو گفتن که: «سگ من نبود.»ساده است ستایش گلی،چیدنش،و از یاد بردن که گلدان را آب باید داد.ساده است بهره‌جویی از انسانی؛دوست داشتنش بی‌احساس عشقی؛او را به خود وانهادنو گفتن که: «دیگر نمی‌شناسمش.»ساده است لغزش‌های خود را شناختن؛با دیگران زیستن به حسابِ ایشانو گفتن که: «من اینچنین‌ا‌م.»ساده است که چگونه می‌زییم.باری،زیستن سخت ساده استو پیچیده نیز هم.  شعر زیبای چیدن سپیده دم را که از سروده های بسیار زیبای مارگوت بیگل و با ترجمه و صدای احمد شاملو و پیانوی بابک بیات است در این پادکست بشنوید.

shenoto-ads
shenoto-ads