غزلیات حافظ - غزل 28
ما را زِ خیالِ تو چه پروایِ شراب است؟
خُم گو سر خود گیر، که خُمخانه خراب است
گر خَمر بهشت است بریزید که بی دوست
هر شَربَتِ عَذبَم که دهی، عینِ عذاب است
افسوس که شُد دلبر و در دیدهٔ گریان
تحریرِ خیالِ خطِ او نقشِ بر آب است
بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود
زین سیلِ دمادم که در این منزلِ خواب است
معشوق عیان میگذرد بر تو، ولیکن
اغیار همیبیند از آن بسته نقاب است
گل بر رخِ رنگین تو تا لطفِ عرق دید
در آتشِ رشک از غمِ دل، غرقِ گلاب است
سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم
دست از سرِ آبی که جهان جمله سراب است
راه تو چه راهی ست که از غایت تعظیم
دریای محیط فلکش عین سراب است
در کُنجِ دِماغم مطلب جای نصیحت
کـاین گوشه پر از زمزمهٔ چنگ و رَباب است
حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظرباز
بس طُورِ عجب لازمِ ایامِ شباب است
با صدای : صفیه اصلانی (صفا)
https://instagram.com/safa_aslani
انتشار:
اولین نفر کامنت بزار
غزلیات حافظ - غزل 27
به جانِ ...
غزلیات حافظ - غزل 26
مطلب طاع...
غزلیات حافظ - غزل 25
شکفته شد...
غزلیات حافظ - غزل 24
زلفآش...
غزلیات حافظ - غزل 23
در دیرِ م...
غزلیات حافظ - غزل 22
خیالِ رو...
غزلیات حافظ - غزل 21
دل و دین...
غزلیات حافظ - غزل 20
ای نسیمِ...
غزلیات حافظ - غزل 19
چو بشنوی...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است