• 6 سال پیش

  • 3.0K

  • 10:15

یک شب گرم

داستان شب
1
1
0

یک شب گرم

داستان شب
  • 10:15

  • 3.0K

  • 6 سال پیش

توضیحات
یادم نیست چند سال پیش بود شاید 15 یا 20 سال پیش . من توی خونم نشسته بودم . یک شب گرم تابستونی کسل کننده از خونه زدم بیرون و اومدم توی خیابون. از وقت شام گذشته بود و بیشتر مردم توی خونه هاشون نشسته بودند و تلویزیون تماشا می کردند... داستان "یک شب گرم" نویسنده : چالز بوکوفسکی برگردان : بهمن کیارستمی خوانش : مهرداد محتشم

shenoto-ads
shenoto-ads