بزرگ و کوچک
نویسنده و خوانش : سهی بانو ذوالقدر
این داستان پسریه که اسمش بزرگ بود. بزرگ هر وقت که ناراحت می شد یه چیزی دور نافش شروع به چرخیدن می کرد و همراه با چرخیدن اون بزرگ احساس عجیبی می کرد. بزرگ دوستی داشت که اسمش کوچیک بود. اونا توی یه خونه نقلی در یه جای خیلی سرسبز و با صفا زندگی می کردند. یه روز پاها و دست ها ، زبان و خلاصه همه اعضای بزرگ شروع به خرابکاری کردند...
آرامترین انسان روی زمین
نویسنده : ناشناس
خوانش : یاسر رزاقی
یکی از دوستان شیوانا ، عارف بزرگ ، تاجر مشهوری بود. روزی این تاجر به طور تصادفی تمام اموال خود را از دست داد و ورشکست شد و از شدت غصه بی...
آرامترین انسان روی زمین
نویسنده : ناشناس
خوانش :...
کسی در می زند
نویسنده و خوانش : المیرا مجابی
نگاهش روی دانه های عرق پیشانیم می چرخد. او در آخرین لحظه ها با نفس های تند و گرمش به یادم می آورد. در آهنی پشت سرم بسته می شود. تنم را می لرزاند. درهای ...
کسی در می زند
نویسنده و خوانش : المیرا مجابی
نگ...
پا برهنه
نویسنده و خوانش : آرش بختیاری
همه چیز معمولا از جایی شروع می شود که فکرش را نمی کنی. از یک صبح دل انگیز و شاید از یک جمعه بارانی و پاییزی که خبر آوردند آقا و خانم همسایه صاحب فرزندی شده ان...
پا برهنه
نویسنده و خوانش : آرش بختیاری
همه چیز ...
بار دیگر
نویسنده و خوانش : مرحوم نادر ابراهیمی
نامه نخستین
داستان امشب برای ما یک اتفاق بزرگ است . به همت سرکار خانم هلیا ابراهیمی ، دختر مرحوم نادر ابراهیمی ؛ داستانی به ما داده اند که توسط عال...
بار دیگر
نویسنده و خوانش : مرحوم نادر ابراهیمی
...
آوا و سارا
نویسنده و خوانش : سهی بانو ذوالقدر
دو نگرش متفاوت !
آوا و سارا هر دو تو خونه مونده بودن و برنامه ای نداشتن . آوا فکر می کرد امروز چه روز خوبیه من از پنجره بیرون رو می بینم ، مردمو که هر...
آوا و سارا
نویسنده و خوانش : سهی بانو ذوالقدر
د...
بازی عروس و داماد
نویسنده : بلقیس سلیمانی
خوانش : آذین طالبی
زری جان 36 سالش بود و هنوز عروسی نکرده بود. برادر کوچکش که برای تحصیل روانه غرب شد، زری جان از هفت دولت آزاد شد. اول به آقا فرزین ساند...
بازی عروس و داماد
نویسنده : بلقیس سلیمانی
خوانش...
سرگرمی
نویسنده : فرانتس کافکا
برگردان : احمد شاملو
خوانش : مهرداد بخارایی
حیوان عجیبی دارم. نسفش بره نسفش گربه که از پدرم برایم مانده . اول ها بیشتر به بره می رفت تا گربه. حالا کمابیش به یک انداز...
سرگرمی
نویسنده : فرانتس کافکا
برگردان : احمد شا...
لانه
نویسنده : هوشنگ مرادی کرمانی
خوانش : الهام متصدی
آسمان کویر یکدست آبی بود . بلند و صاف و شفاف . هوا بد نبود و کبوتر زیبا و سفید می پرید . خیلی بالا نبود. می شد دیدش. حتی پاهاش که زیر شکمش ج...
داستان صبح سرهنگ
نویسنده و خوانش : علیرضا ایرانمهر
موسیقی و تنظیم : آرش سلگی
هنوز به صف ایستاده ایم . خشک و بی حرکت . مثل دیواری که می دانیم پشت سرمان است. بخار نفس هایمان از مقابل بینی های سرخ ب...
داستان صبح سرهنگ
نویسنده و خوانش : علیرضا ایرانم...