• 7 سال پیش

  • 3.4K

  • 16:23

بیست و پنج اوت 1983

داستان شب
6
توضیحات
بیست و پنج اوت 1983 نویسنده : خورخه لوئیس بورخس برگردان : اسدالله امرایی خوانش : سارا باقری به ساعت کوچک ایستگاه که نگاه کردم ، یکی دو دقیقه از یازده شب گذشته بود. پیاده به طرف هتل راه افتادم . حس آسودگی و بی قیدی که جاهای آشنا به جان آدم می اندازد مثل دفعات قبل به جانم ریخت . در بزرگ آهنی باز بود. امارت توی تاریکی فرو رفته بود...

shenoto-ads
shenoto-ads