توضیحات
روزنامهی تا شدهاش را سر شانهی جوان زد و گفت: «یادت باشد که تو آن کودک را کُشتی!». نگاهی جدی به من کرد و گفت: «با تو هستم!». در شفافیت چشمش همان لبخندهای زیرکانهی معلمانه موج میزد. از آن روز همیشه از سر تواضع و ارادت به ماموران مترو نگاه میکنم.