توضیحات
چوپان صدا زد: «گرگ گرگ». باز هم همه دویدند و آمدند سراغ چوپان. باز هم چوب و چماغ آوردند. باز هم دیدند چوپان میخندد. گفتند: «باز هم گرگ نبود؟» چوپان خندید و گفت:«نه» همه باز هم خدا را شکر کردند و گفتند: «چه خوب شد که گرگ نیامده بود!». روزها میگذشت و چوپان صدا میزد: «گرگ گرگ».