کم بودن سن، مانع کار جهادی نشد و ۲ خواهر روایت ما، پاشون به بیمارستان کرونایی باز شد.
دو خواهری که فکر میکردن کرونا 2-3 ماهی بیشتر مهمون ما نیست.
دو خواهری که به خیلیا زنگ زدن تا بتونن وارد بیمارستان بشن ولی یکی از خواهر هابه خاطر سن کمش، جا موند.
خواهری که رفت و خواهری که جاماند.
دختری که به خاطر جاموندن از شیفت بیمارستان، نماز میخوند تا بلکه جایگزین شیفت بیمارستان بشه.
در این قسمت از روایت کرونا، پای خاطرات 2 تا خواهر مینشینیم که دوست نداشتن، اسمشون مطرح بشه و دوست داشتن گمنام بمونن.
پزشکی که فکر میکرد، سرباز وظیفه ایست و باید خدمت کند.
تنها متخصص بیماریهای عفونی بیمارستان فرقانی.
هجرت به قم و مشغول به خدمت شدن، هدیه ای خدایی بود که قلب نا آرام پزشک روایت ما را آرام کرد.
و هنگامه ...
پزشکی که فکر میکرد، سرباز وظیفه ایست و باید خدمت ک...
حضور تو غسالخونه واجب کفایی بود و من باید میرفتم.
وقتی که فهمیدم دیگه نیازی نیست، رفتم بیمارستان.
دست جنازه، به طرفم پرت شد و من حس کردم نیاز به کمک داره.
توی بیمارستان بعد از اینکه 1 ساعت دستم رو گر...
حضور تو غسالخونه واجب کفایی بود و من باید میرفتم.
...
طرح ترابری جهادی در دوران کرونا نشان داد، میتوان با یک موتور مجاهد بود
میتوان با استفاده از حداقل امکانات بیشترین بهره ها را برد
داد و قال بر سر نوبت و ایستادن در صف جهاد
و محرمی که برای بیماران تک...
طرح ترابری جهادی در دوران کرونا نشان داد، میتوان ب...
روایت کرونا - قسمت نهم - باهم
زنانی که با از خود گذشتگی موجب استحکام همسرانشان در پشت خاکریز ها شدند
امتداد دفاع مقدس در بیمارستان های کرونایی
در این قسمت پای حرف های مسعود علیجانی می نشینیم
تا ا...
روایت کرونا - قسمت نهم - باهم
زنانی که با از خو...
یکی از مردان میدان، که رد پای خدمتش را میتوان در بم،
سوریه، عراق و در میان فوتی های کرونایی،
در غسالخانه ی بهشت معصومه (س) پیدا کرد.
در این قسمت پای حرف های مهدی حسین پور، طلبه ای جهادی می نشینیم
...
یکی از مردان میدان، که رد پای خدمتش را میتوان در ب...
در این قسمت، یکی از نیروهای جهادی، خاطره ای از جوانی که
تا لب مرز مرگ پیش رفته بود و طبق نظر پزشکان، شیشه ی
عمرش به پایان رسیده بود ولی به زندگی دنیایی بازگشت.
آقا روح الله روایت ما، بیمار شدنش را ...
در این قسمت، یکی از نیروهای جهادی، خاطره ای از جوا...
خاکریز هایی که در بیمارستان قرار گرفتند.
جهادگرانی که اسلحه زمین گذاشته و دست یاری به سوی بیمارهای کرونایی دراز کردند.
جهادگرانی که عشق، مرز جهادشان را روشن میکند.
در این قسمت خاطره ی یکی از نیروهای ...
خاکریز هایی که در بیمارستان قرار گرفتند.
جهادگرانی...
روایت کرونا - قسمت پنجم - آقام گَلدی
روایت حال و هوای یکی از نیروهای جهادی در غسالخانه ی بهشت معصومه قم
نگاهی به شرایط کاری غسالهای جهادی در دوران کرونا
ترس، تنهایی و مرگ، علی حسین زاده را احاطه کرده...
روایت کرونا - قسمت پنجم - آقام گَلدی
روایت حال و ...
او مثل هر انسان دیگری در این شرایط، دچار تردید ها و ترس های زیادی شد
ولی پا پس نکشید و مجاهدانه کار خود را ادامه داد و تقلبی مقدس
برایش پدیدار شد و به درجه ی مرگ آگاهی رسید.
در این قسمت از روایت کرو...
او مثل هر انسان دیگری در این شرایط، دچار تردید ها ...