• 4 ماه پیش

  • 5

  • 01:32

شمارۀ 109 - غزلی از مژگان عباسلو

پانصد غزل-بخش پنجم
0
توضیحات

من دلم دریاست، موسی باش! حتی برنگرد


رفته تصویرت ولی با من صدایت مانده‌است

مثل لک قاب بر دیوار جایت مانده‌است

من دلم دریاست، موسی باش! حتی برنگرد

تا نبینی بر تن من رد پایت مانده‌است

عشق آن روزی که ما را آشنا می‌کرد، گفت:

کاش فردا هم ببینی آشنایت مانده‌است!

ماهی و افسوس با هر برکه قسمت می‌کنی

خاطراتی را که از دریا برایت مانده‌است

«کی تو را از یاد خواهم برد؟» گفتم؛ عشق گفت:

بی‌نهایت، بی‌نهایت، بی‌نهایت مانده‌است


 


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز