«چون هارون دختران را حاضر آورد، گفت: حکایت خود بگویید و به جز راستی نگویید...»
حکایت دختر عجیبکردار صاحبخانه و دو سگش را در شب شانزدهم بشنوید.
بعضی واژههای دشوار شب شانزدهم:
مهتر: بزرگتر
دریوزه: گدا، فقیر
مکلّل: جواهرنشان
عقد مرصّع: کمربند جواهرنشان
قلاده: گردنبند
استبرق: نوعی پارچۀ قیمتی
دهشت: حیرت
قندیل: چراغدان
مصحف: کتاب و به طور خاص قرآن
هور: خورشید
▪️قصهخوان: فاطمه سالاروند
▪️ضمایم و تعلیقات: علیرضا فتاح
▪️نگارگر: حمید قدسی (استودیو سواد)
▪️رژیسور: فاطمه مهربان
▪️طرح و تهیه: امید مهدینژاد
▪️تهیهشده در: استودیو سهنقطه
پادکست هزارویکشب را در کستباکس و اسپاتیفای و شنوتو بشنوید.
اولین نفر کامنت بزار
گدای سوم گف...
پس دختر پادشاه کاردی ب...
چون دانستم ...
با عمّم به سردابه اندر...
چون حمال از...
حمال دخترکان را پهلوی ...
ضمیمۀ دو: داست...
در حال ماهیان به صورت ...
افسون دختر نیمی از تن ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است