گدای سوم گفت: کوه مغناطیس کشتی ما را در هم شکست و در آب افتادیم و من بر تختهای چسبیدم تا موج مرا بدان کوه رسانید...
ادامۀ حکایت گدای سوم را در شب پانزدهم بشنوید. پیشنهاد میکنیم حکایت گدای سوم را از آغاز یعنی از دقیقۀ 13 شب چهاردهم بشنوید.
بعضی واژههای دشوار شب پانزدهم:
قبّه: ساختمان گنبددار، چهارطاقی
هاتف: سروش، منادی
بلیّت: بلا، عذاب
زورق: قایق
تهلیل: لا اله الا الله گفتن
طبق: درپوش
طرفه: عجیب، جالب
اولین نفر کامنت بزار
پس دختر پادشاه کاردی ب...
چون دانستم ...
با عمّم به سردابه اندر...
چون حمال از...
حمال دخترکان را پهلوی ...
ضمیمۀ دو: داست...
در حال ماهیان به صورت ...
افسون دختر نیمی از تن ...
ای ماهی، به عهد قدیم و...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است