• 4 ماه پیش

  • 4

  • 02:13

شمارۀ 46 - غزلی از سهیل محمودی

پانصد غزل-بخش پنجم
0
توضیحات

چندی‌ست که توفانی‌ست، این دیدهٔ دریایی


تا همسفرم عشق‌ است در جادۀ تنهایی

از دست نخواهم داد دامان شکیبایی

تا من به تو دل دادم افسانه شده یادم

چون حافظ و مولانا در رندی و شیدایی

از عشق تو سهم من، همواره همین بوده‌ست

رسوایی و حیرانی، حیرانی و رسوایی

تو آتش و من دودم، دریا تو و من رودم

هرچند محال اما، چیزی است تماشایی

چندی‌‌ست که پیوندی‌‌ست پیوند خوشایندی‌ست

بین تو و آیینه، آیینه و زیبایی

من دستم و تو بخشش، تو هدیه و تو خواهش

من زین سو و تو زآن سو، می آیم و می آیی

با گردش چشمانت! افتاده به میدانت

انبوه شهیدانت، تا باز چه فرمایی

بی ساحل آغوشت! آغوش سحرپوشت

چندی‌ست که توفانی‌ست، این دیدهٔ دریایی


 


 


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads