• 6 ماه پیش

  • 18

  • 01:32

شمارۀ 149 - غزلی از: محمود شریف‌صادقی-وفا

پانصد غزل - بخش چهارم
0
توضیحات

خوش‌تر ز دوا بلای عشقت


تا دل شده مبتلای عشقت

سر باخته‌ام به پای عشقت

بيگانه شود ز هر دو عالم

آن کس که شد آشنای عشقت

آفاق پر است و گوش ما کر

از همهمه و صدای عشقت

از بام و در و هوا نيوشد

عاشق همه جا نوای عشقت

سر پيش شهان نمی‌کند خم

هر کس که شود گدای عشقت

بيمار که از دواست بيزار

خوش‌تر ز دوا بلای عشقت

سر می‌رسدش به عرش آن کو

انداخته سر، به پای عشقت

بيرون نکند وفای مسکين

يک لحظه ز سر هوای عشقت

 


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز