خزان گلبنِ سبز مرا تو باور کن
سفر به دامن دشتى خیالپرور کن
گل خیال مرا دانه دانه پرپر کن
به آبگیر سپهرى دگر، بشو رخسار
نهال خرّم عشقى دگر تناور کن
به باغ هستى من جلوۀ بهارى نیست
خزان گلبن سبز مرا تو باور کن
بهشت خانۀ من خلوتى ز تنهایى است
نظر فراتر از این کلبۀ محقر کن
همیشه در سفر عاشقى چنان خورشید
بسوز و عالم اندیشه را منوّر کن
چو نور رد شو از این شیشههاى رنگارنگ
و دل به عرصۀ پرواز چون کبوتر کن
اولین نفر کامنت بزار
در فراق یار گرید!<...
اى بهار بیخزان
هنوز آن <...
ثبات عهد مرا دیدی ...
دوباره خیمه،
رسد هنوز به گوش دل...
بی مهر و ...
دلم
شکوه سبز...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است