• 2 ماه پیش

  • 88

  • 06:29

رضا براهنی | از هوش می

رضا براهنی | با صدای خودش
0
توضیحات

▨ نام شعر: از هوش می

▨ شاعر:رضا براهنی

▨ با صدای: شاعر

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

__________

معشوقِ جان، به بهار آغشته‌ی منی

که موهای خیس‌ات را خدایان بر سینه‌ام می‌ریزند و مرا خواب می‌کنند

یک روزَمی که بوی شانه‌ی تو خواب می‌بَردم

معشوقِ جان، به بهار آغشته‌ی منی تو شانه بزن

هنگامه‌ی منی

من دست‌های تو را با بوسه‌هایم تُک می‌زدم

من دست‌های تو را در چینه‌دانم مخفی نگاه داشته‌ام

تو در گلوی من مخفی شدی

صبحانه‌ی پنهانی منی وقتی که نیستی

من چشم‌های تو را هم در چینه‌دانم مخفی نگاه داشته‌ام

نَحرم کنند اگر همه می‌بینند که تو نگاه گلوگاه پنهانی منی

آواز من از سینه‌ام که بر می‌خیزد از چینه دانم قوت می‌گیرد

می‌خوانم می‌خوانم می‌خوانم تو خواندنِ منی

باران که می‌وزد سوی چشمانم باران که می‌وزد باران که می‌وزد، تو شانه بزن! باران که می…

یک لحظه من خودم را گم می‌کنم نمی‌بینمَم

اگر تو مرا نبینی من کیستم که ببینم؟ من نیستم که ببینم، نمی‌بیننمَم

معشوق جان به بهار آغشته‌ی منی اگر تو مرا نبینی من هم نمی‌بینمم

آهو که عور روی سینه من می‌افتد آهو که عور آهو که عور آهو که او، او او که آ او او تو شانه بزن!

و بعد شیر آب را می‌افشاند بر ریش من و عور روی سینه‌ی من او او می‌افتد

و شیر می‌خورد می‌گوید تو شیر بیشه بارانیِ منی منی و می‌افتد

افتادنی که مرا می‌افتد هنگامه منی هنگامه منی که مرا می‌افتد

آغشته‌ی منی معشوق جان به بهار آغشته‌ی منی تو شانه بزن

اگر تو مرا نخوابانی من هم نمی‌خوابانمم

می‌خوانم می‌خوانم می‌خوانم اگر تو مرا نخوابانی من هم نمی‌خوابانمم می‌خوانم

خونم را بلند می‌کنم به گلوگاهم می‌خوانم خونم را مثل آوازی می‌خوانم

نحرم کنند اگر همه می‌بینند که تو نگاه گلوگاه پنهانی منی

اگر تو مرا نبینی اگر تو مرا نخوابانی، من هم نمی‌بینمم من هم نمی‌خوابانمم

زانو بزن بر سینه‌ام تو شانه بزن

پاهای تو چون فرق باز کرده از سرِ زیبایی به درون برگشته بر سینه‌ام تو شانه بزن زانو!

من پشت پاشنه‌هایت را چون میوه‌ی


با صدای
رضا براهنی

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads