• 2 ماه پیش

  • 57

  • 08:51

رضا براهنی | عینکت را بردار اسماعیل (برش پنجم)

رضا براهنی | با صدای خودش
0
توضیحات

▨ نام شعر: عینکت را بردار اسماعیل (برش پنجم از شعر بلند اسماعیل)

▨ شاعر: رضا براهنی

▨ با صدای: رضا براهنی

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ــــــــــــــــــــــــ

تقدیم‌نامه‌ی شاعر: تقدیم به خاطره‌ی مخدوش دوستم اسماعیل شاهرودی [آینده] که در پاییز شصت در تهران مُرد

ــــــــــــــــــــــــ

در کنار بقبقوی کف کرده‌ی موج به جدار لوله‌های نفت

حفره‌ای هست که شیطان آن را کنده

از حفره که پایین برویم، در حجره‌ها، پشت میله‌های اطلسی {ابلیسی}

شاعرها را خواهیم دید

که نمی‌دانند که شاعر هستند، اما هستند، زیرا شاعر کسی‌ست {کسی است} که دوزخ را تجربه کرده باشد

حتی اگر شعری هم نگفته باشد

و دوزخ تجربه‌ایست {تجربی است}، تو آنرا تجربه کرده‌ای

حتی اگر شعرهای چندان عالی هم نگفته باشی

...

از آن حفره پایین می‌رویم

موهای سرخ تو و ریش سفید من در چشم ساکنان حجره‌ها منعکس است

عینکت را بردار اسماعیل عزیزم، بگذار دوزخ از چشم‌های قیقاجت

فرو بلغزد!

چه جوانانی! اسماعیل، می‌بینی؟ چه جوانانی!

بسیاری‌شان هنوز صورت عشق را بر سینه نفشرده‌اند

و موهای صورت پسرها هنوز درنیامده. و دخترها را می‌بینی؟

چه پاهای لطیفی دارند!

جنگ است، اینجا هم جنگ است اسماعیل!

گریه نکن! فریاد نکن! دهنش را ببندید، قوانین را به هم زده است!

گریه نکن اسماعیل، جنگ است!

نفت از کنار حجره‌ها بالا می‌رود

چه معجون عجیبی! چاه‌های نفت در کنار حجره‌هاست

و در حجره‌ها جوانان نشسته‌اند!

آه، چه نفتی! شیر ظلمت است این نفت!

و نفتکش‌ها در سکوت پر می‌شوند

و جوانان در سکوت پیر می‌شوند

و در اعماق زمین، و در بالاسر، و بین دو دست یک بدن {بین دست یک بدن}، 

جنگ است اسماعیل، جنگ است!

مرده باد شاعری که راز حجره و چاه را نداند

زنده باشی تو که این راز را می‌دانستی

...

از حجره‌های تو در توی کنار چاه‌های ن


با صدای
رضا براهنی

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads