همراه شو
بنیوش
بنوش
بنوشان
شب هفتصد و بیست و هفتم ۷۲۷
حکایت اردشیر و حیاتالنفوس
مگر از یاد من رفته است که او در پیش دوست و دشمن با من چه کرد و مرا چگونه به خون خویشتن بیالود که از هلاک من چیزی نماند و همهی اینها بس نبود که پس از آزردن بسیار پای مرا گرفته چون سگ مرده همیکشیدند؟
چهار چیز یعنی خُلق و روزی و زندگانی و مرگ در انسان به حکم تقدیر است و آدمی در آنها بیاختیار است.
من آنوقت که بر تو خشم گرفتم بیاختیار بودم، اکنون از کرده پشیمانم.
تصویر را تصور کن!
بینخطهای هر خبر و هر داستان را ببین و تصور کن و بشنو!
به روالهای ناروایی که هنوز از پسِ قرنها برقرار مانده بیندیش!
هزار و یک شب
ترجمهی عبداللطیف تسوجی تبریزی
قصّهگو #شهرزادفتوحی
تنظیم #مجتبی_میرسمیعی
باشد که قصّه، چترِ باران غصّهها شود
باشد که قصّه، صدفِ آرامشی باشد
در دریاهای توفانی این جهان
هنر و زندگی شهرزاد
بشنوید
🌀
https://www.youtube.com/playlist?list=PLPpgSsdZeHm0DKO5jWxbXXmC-FelHleB0
#هزارویکشب #هزار_و_یک_شب
Shahrzad Art&Life
مشتاق پیشنهاد و نقد و نظر شما هستم:
اولین نفر کامنت بزار
همراهشو
بنیوش
همراهشو
بنیوش
همراهشو
بنیوش
همراهشو
بنیوش
همراهشو
بنیوش
بنوش
بنوشان
همراهشو
همراهشو
بنیوش
بنوش
بنوشان
داستان کوتاه
«قفسهٔ بایگانی»
...
سفرنامهی حاجیمهندس
(سفرنامهی فرش) ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است