اولین بار بود که بعد از شنیدنِ خبرِ تأخیرِ دو ساعتهی پرواز، خوشحال میشدم.
انگار خون دوباره با قدرت توی رگهایم، دوید.
مثل کشتی گیری که حریفش خیال میکند ضربه فنیاش کرده و فیلمش رفته برای بازبینی و حالا نتیجهی ویدیو چک این است که ضربه نشده و هنوز چند دقیقه فرصت دارد برای شکست حریف، امید نشست تهِ قلبم.
اولین نفر کامنت بزار
آقا یوسف وسط میدان ایستاده است. سبزپوش، زرهپوش...
مه پوشاننده است و رازدار
و حرکت در آن ارا...
هميشه گفتهاند هر سلامي يك خداحافظي دارد. و هر ...
«هميشه بدون؛ من كنارتم. اگر خودم هم نباشم، قلبم...
درد گرسنگی، رنج جنگزدگی، تیرآهن، سنگ، خون و آو...
ميان شادیهايمان بود كه رفت. داشتيم زندگيمان ر...
مادر هيچوقت دست فرزندش را رها نميكند. چه در راه...
ضحي يعني سپيده دم. يعني آن بارقهٔ نوري ...
حالا كسي تنها، در خانهاي پر از خالي نش...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است