• 5 ماه پیش

  • 3

  • 17:10

شیشه‌ی شمر

راد آوا
0
توضیحات

شمر، بقچه لباس‌های تعزیه در دست، جلوی ما می‌رفت. اصغر را نمی‌دانم اما من احساس گنگی داشتم. هم از او می‌ترسیدم، هم دوست داشتم سرعتم را زیاد کنم و از او جلو بزنم تا قیافه واقعی‌اش را ببینم.

مردمی که از کنارش رد می‌شدند به او سلام می‌کردند و می‌گفتند :«خدا اجر بده» و من نمی‌توانستم بفهمم که چرا باید خدا به شمری که یک ساعت نشده امام حسین را شهید کرده، اجر بدهد.


با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads