همراهشو
بنیوش
بنوش
بنوشان
شب هفتصد و هفدهم ۷۱۷
حکایت احمد دنف و حسن شومان با دلیلهی محتاله و دخترش
حکایت دلیله محتاله و علی زیبق
تو به گردو همیمانی که تا نشکنند نتوان خورد. طاسک آبی گرفته عزیمت بر وی بخواند و آب به او بپاشید و گفت: به صورت خرس درآی.
و او میشنید و میدانست
ولی گفتن نمیتوانست...
تصویر را تصور کن!
بینخطهای هر خبر و هر داستان را ببین و تصور کن و بشنو
به روالهای ناروایی که هنوز از پسِ قرنها برقرار مانده بیندیش
هزار و یک شب
ترجمهی عبداللطیف تسوجی تبریزی
قصّهگو #شهرزادفتوحی
تنظیم #مجتبی_میرسمیعی
باشد که قصّه، چترِ باران غصّهها شود
باشد که قصّه، صدفِ آرامشی باشد
در دریاهای توفانی این جهان
هنر و زندگی شهرزاد
بشنوید
🌀
https://www.youtube.com/playlist?list=PLPpgSsdZeHm0DKO5jWxbXXmC-FelHleB0
#هزارویکشب #هزار_و_یک_شب
Shahrzad Art&Life
مشتاق پیشنهاد و نقد و نظر شما هستم:
🕯️
اولین نفر کامنت بزار
همراهشو
بنیوش
همراهشو
بنیوش
همراهشو
بنیوش
همراهشو
بنیوش
همراهشو
بنیوش
بنوش
بنوشان
همراهشو
همراهشو
بنیوش
بنوش
بنوشان
داستان کوتاه
«قفسهٔ بایگانی»
...
سفرنامهی حاجیمهندس
(سفرنامهی فرش) ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است