یارا کجایی؟
غزل شمارهٔ ۲۶۷۱
بر من نیستی یارا کجایی
به هر جایی که هستی جانفزایی
ز خشم من به هر ناکس بسازی
به رغم من به هر آتش درآیی
چو بینی مر مرا نادیده آری
چنین باشد وفا و آشنایی؟
عزیزی بودم خوارم ز عشقت
در این خواری نگر کبر خدایی
برای تو جدا گردم ز عالم
که تا ناید مرا بوی جدایی
سبکروحا گران کردی تو رو را
که یعنی قصد دارم بیوفایی
تو در دل جورها داری همیکن
که تا روز قیامت جان مایی
الا ای چرخ زاینده، چنین ماه
نزاییّ و نزاییّ و نزایی
به کوه قاف، شمسالدین تبریز
هماییّ و هماییّ و همایی
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است