• 8 ماه پیش

  • 24

  • 03:55

غزل هشتاد و چهارم - دنیا چو شب و تو آفتابی

پانصد غزل - بخش سوم - صد غزل از دیوان غزلیات شمس
0
توضیحات

دنیا چو شب و تو آفتابی!


غزل شمارهٔ ۲۷۲۹


با این همه مِهر و مهربانی

دل می‌دهدت که خشم رانی؟


وین جملۀ شیشه‌خانه‌ها را

درهم شکنی به لَن‌ترانی؟


در زلزله است دار دنیا

کز خانه تو رخت می‌کشانی!


نالان تو صد هزار رنجور

بی تو نزیند هین تو دانی!


دنیا چو شب و تو آفتابی

خلقان همه صورت و تو جانی


هر چند که غافلند از جان

در مکسبه و غم اَمانی،   


اما چون جان ز جا بجنبد

آغاز کنند نوحه‌خوانی


خورشید چو در کسوف آید

نی عیش بود نه شادمانی


تا هست، از او به یاد نارند درنگ

ای وای چو او شود نهانی!


ای رونق رزم و جان بازار

شیرینی خانه و دکانی


خاموش که گفت و گو حجابند

از بحر مُعلّق معانی


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads