• 11 ماه پیش

  • 6

  • 04:38
توضیحات

 ای آرزویِ آرزو


غزل شمارهٔ ۵۳۳


رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنند

مستی ز جامت می‌کنند مستان سلامت می‌کنند


در عشق گشتم فاش‌تر وز همگنان قلّاش‌‍‌‌‌‌تر  

وز دلبران خوش‌باش‌تر مستان سلامت می‌کنند


غوغای روحانی نگر سیلاب توفانی نگر

خورشید ربّانی نگر مستان سلامت می‌کنند


افسون مرا گوید کسی توبه ز من جوید کسی

بی پا چو من پوید کسی؟ مستان سلامت می‌کنند


ای آرزویِ آرزو آن پرده را بردار زو

من کس نمی‌دانم جز او مستان سلامت می‌کنند


ای ابر خوش باران بیا وی مستی یاران بیا

وی شاه طراران بیا مستان سلامت می‌کنند


حیران کن و بی‌رنج کن ویران کن و پرگنج کن

نقد ابد را سنج کن مستان سلامت می‌کنند


شهری ز تو زیر و زبر هم بی‌خبر هم باخبر

وی از تو دل صاحب نظر مستان سلامت می‌کنند


آن میر مه رو را بگو وان چشم جادو را بگو

وان شاه خوش‌خو را بگو مستان سلامت می‌کنند


آن میر غوغا را بگو وان شور و سودا را بگو

وان سرو خضرا را بگو مستان سلامت می‌کنند


آن بحر مینا را بگو وان چشم بینا را بگو

وان طور سینا را بگو مستان سلامت می‌کنند


آن توبه‌سوزم را بگو وان خرقه‌دوزم را بگو

وان نورِ روزم را بگو مستان سلامت می‌کنند


ای شه حُسام‌الدین ما ای فخر جمله اولیا

ای از تو جان‌ها آشنا مستان سلامت می‌کنند


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads