بیقراری های لیلی پس از دریافت نامۀ مجنون توسط پیر روشن ضمیر، به اوج خود می رسد. دیگر نمی تواند در قبیله و در خانۀ شوهر بماند و آرزوی دیدار قیس آرام و قرار از او می گیرد. از این رو یک روز به همان گذرگاهی می رود که چندی پیش پیرمرد را دیده و توسط او نامه ای برای قیس فرستاده و جواب او را دریافت کرده بود. از حسن اتفاق به زودی پیرمرد از همانجا می گذرد و لیلی او را صدا می زند و از او کمک می خواهد. خواسته اش این است که پیرمرد زمینۀ دیدار دو دلداده را فراهم کند...
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است