مدتی پس از این دیدار دوباره سلیم به سراغ قیس می رود. اما دیدار دایی این بار قیس را شادمان نمی کند. در نگاه سلیم چیزی هست که دل قیس را میلرزانَد و وقتی قیس جویای حال مادرش می شود اشک از چشمان سلیم فرو می ریزد! چراکه مادر قیس در روزهای اخیر چشم از جهان فرو بسته و از رنج دوری فرزند آسوده شده است. قیس گریان و پریشان و شتابان به قبیله برمیگردد و بر سر خاک پدر و مادر ساعتها ناله و زاری می کند و آنگاه بازهم مانند گذشته سر به بیابان می گذارد.
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است