اما در شب عروسی بغض های فروخوردۀ لیلی می شکند و در برخوردی دور از انتظار از دختری آرام و شرمگین سیلی بر صورت ابن سلام می نوازد و تهدید می کند که اگر به او نزدیک شود خودش را خواهد کشت. ابن سلام که لیلی را به راستی دوست می دارد در برابر این رفتار لیلی صبوری می کند و می پذیرد که ظاهر را حفظ کند و چیزی از رفتار لیلی بروز ندهد.
لیلی آشفته تر از گذشته همچنان در انتظار پایان این جدایی پررنج و هنوز امید وار است که قیس روزی برگردد!
اولین نفر کامنت بزار
در قسمت نخست، چگونگی تولد و رشد قیس و رفتن او ب...
منظومۀ زیبا و شورانگیز...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است