پدر لیلی پس از پیروزی بر نوفل شادمان پیش دختر می رود و به او می گوید که دیگر شر قیس از سر خانوادۀ ما کم شد. این خبر اما برای لیلی خبر تلخی است. اگرچه به احترام پدر سکوت می کند و رنج درون را نهفته می دارد.
ماجرای پیروزی قبیلۀ لیلی در برابر نوفل سبب می شود که دیگر خواستگاران لیلی پا پیش نهند. یکی از این خواستگاران جوان شایسته ای است به نام ابن سلام که هم از شوکت و مکنتی بیشتر برخوردار و هم سخت دلباختۀ لیلی است. پافشاری او و خانواده اش در خواستگاری از لیلی سرانجام لیلی را ناخواسته و ناگزیر بر سر سفرۀ عقد مینشاند...
اولین نفر کامنت بزار
در قسمت نخست، چگونگی تولد و رشد قیس و رفتن او ب...
منظومۀ زیبا و شورانگیز...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است