• 1 سال پیش

  • 3

  • 04:38
توضیحات

بویِ مِهر


غزل شمارۀ 437 


بگذار تا مقابل روی تو بگذریم

دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم


شوق است در جدایی و جور است در نظر

هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم


روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست

بازآ که روی در قدَمانَت بگستریم


ما را سَری‌ست با تو که گر خلق روزگار

دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم


گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من

از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم


ما با توایم و با تو نه‌ایم اینت بوالعجب

در حلقه‌ایم با تو و چون حلقه بر دریم


نه بوی مهر می‌شنویم از تو اِی عجب

نه روی آنکه مِهر دگر کس بپروریم


از دشمنان برند شکایت به دوستان

چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم


ما خود نمی‌رویم دوان در قفای کس

آن می‌بَرَد که ما به کمند وی اندریم


سعدی تو کیستی که در این حلقۀ کمند

چندان فتاده‌اند که ما صید لاغریم


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads