• 1 سال پیش

  • 21

  • 03:17
توضیحات

بلبلانِ سوخته‌بال


غزل شماره 633


ای باد صبحدم خبر دل‌سِتان بگوی

وصف جمال آن بت نامهربان بگوی


بگذار مُشک و بوی سرِ زلف او بیار

یاد شِکر مکن سخنی زآن دهان بگوی


بستم به عشقِ مویِ میانش کمر چو مور

گر وقت بینی این سخن اندر میان بگوی


با بلبلان سوخته‌بالِ ضمیر من

پیغام آن دو طوطی شِکّرفشان بگوی


دانم که باز بر سر کویش گذر کنی

گر بشنود حدیث منش در نهان بگوی


کای دل‌ربوده از برِ من حُکم از آن توست

گر نیز گویی‌ام به مَثَل ترک جان بگوی


هر لحظه راز دل جَهَدم بر سر زبان

دل می‌تپد که عمر بشد، وارهان، بگوی!


سِرّ دل از زبان نشود هرگز آشکار

گر دل موافقت نکند کای زبان بگوی


ای باد صبح دشمن سعدی مراد یافت

نزدیک دوستان وی این داستان بگو


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads