• 1 سال پیش

  • 11

  • 03:43
توضیحات

نافۀ خُتن


غزل شماره 603


اگر تو میل محبّت کنی و گر نکنی

من از تو روی نپیچم که مستحبِّ منی


چو سرو در چمنی راست در تصوّر من

چه جای سرو که مانند روح در بدنی


به صید عالمیانت کمند حاجت نیست

همین بس است که برقع ز روی برفکنی


مبارزان جهان قلب دشمنان شکنند

تو را چه شد که همه قلب دوستان شکنی


عجب در آن نه که آفاق در تو حیرانند

تو هم در آینه حیران حُسن خویشتنی


تو را که در نظر آمد جمال طلعت خویش

حقیقت است که دیگر نظر به ما نکنی


کسی در آینه شخصی بدین صفت بیند

کند هر آینه جور و جفا و کِبر و مَنی


در آن دهن که تو داری سخن نمی‌گنجد

من آدمی نشنیدم بدین شکردهنی


شنیده‌ای که مقالات سعدی از شیراز

همی ‌برند به عالم چو نافۀ ختنی


مگر که نام خوشت بر دهان من بگذشت

برفت نام من اندر جهان به خوش‌سخنی


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads