• 1 سال پیش

  • 8

  • 04:04
توضیحات

خرابات عشق


554 غزل شماره


کس درنیامده‌ست بدین خوبی از دری

دیگر نیاورد چو تو فرزند مادری


خورشید اگر تو روی نپوشی فرو رود

گوید دو آفتاب نباشد به کشوری


اول منم که در همه عالم نیامده‌ست

زیباتر از تو در نظرم هیچ منظری


هرگز نبرده‌ام به خرابات عشق راه

امروزم آرزوی تو در داد ساغری


یا خود به حسن روی تو کس نیست در جهان

یا هست و نیستم ز تو پروای دیگری


بر سروِ قامتت گل و بادام، روی و چشم

نشنیده‌ام که سرو چنین آورَد بری


رویی که روز روشن اگر برکشد نقاب

پرتو دهد چنان‌که شب تیره اختری


همراه من مباش که غیرت برند خلق

در دست مفلسی چو ببینند گوهری


من کم نمی‌کنم سر مویی ز مهر دوست

ور می‌زند به هر بن موییم نشتری


روزی مگر به دیدۀ سعدی قدم نهی

تا در رهت به هر قدمت می‌نهد سری


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads