اپیزود ۸۲: بادۀ گلگون
غزل شمارهٔ ۳۹۶
صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام بادۀ گلگون خراب کن
خورشیدِ مِی ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش میطلبی ترک خواب کن
روزی که چرخ از گل ما کوزهها کند
زنهار کاسۀ سرِ ما پرشراب کن
ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جام بادۀ صافی خطاب کن
کار صواب باده پرستیست حافظا
برخیز و عزم جزم به کار صواب کن
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است