| این پایان داستان لوری شیلره. 15 مارس تا 6 نوامبر 1989|
| کاری از امین علیزاده |
| با همراهی امیر علیزاده |
| با هدفون گوش کنید |
| شبکههای اجتماعی ما: |
| Telegram: t.me/ravanipod |
| Instagram: instagram.com/ravanipod |
| Castbox: b2n.ir/ravanipod.castbox |
| Apple podcasts: b2n.ir/ravanipod.itunes |
| Google podcasts: b2n.ir/ravanipod.googlepod|
|مطالب تکمیلی: instagram.com/ravanipod |
| حمایت مستقیم مالی از ما: hamibash.com/ravanipod |
BRAND_USER
سلام،امین جان ممنونتم به خاطر این پادکست،واقعا حال کردم،فقط استراحت کن دوباره با قدرت برگرد،منتظر پادکست بعدیتم😘
sana nematollahi nematollahi
عالی... واقعا فوق العاده بود این پادکست. مرسی از اینکه انقدر با کیفیت کار کردین. مرسی از دقتی که توی کار داشتین. واقعا لذت بردم و با اینکه کلی توی بیمارستان و دانشگاه از این بیماران خوندیم ولی حالا انگار دید قوی تری پیدا کردم نسبت به این افراد. ضمن اینکه همش نگران بودم این فصل تموم بشه دیگه ادامه ندین ولی هزار بار پیشاپیش ممنون که فصل بعد هم دارین. کلا اگه یک شنونده هم داشته باشین اون منم:)
| در یه بعدازظهر زمستونی، بعد از یه روز طولانی ...
| به محض اینکه ماشین ما از گیت بیمارستان گذشت، ...
| مادرم میگه که من موهبتی از طرف خدام / پدرم می...
| خداوندا به سخنانم گوش ده و در تفکر من تامل فر...
| به آرومی قدم به قلبم گذاشتی / بدون هیچ هیاهوی...
| یه وقتایی فکر میکنم که انگار بقیه نابینان / چ...
| من و لوری نشسته بودیم و صحبت میکردیم که...
| یه بار با مادرم رفته بودیم خرید تو یه مرکز تج...
| همه چیز از نظر ما روبراه میومد. وقت شام مشتاق...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است