توضیحات
همهی ما میدانیم که ماتریکس جهانی خیالیست اما آیا حاضریم مانند نئو قرص قرمز را انتخاب کنیم و برای رسیدن به جهان واقعی از سوراخ خرگوشی پایین برویم که شاید ته نداشته باشد؟ زندگی در جهان خیالی زندگی امنیست، شغل قابل اعتمادی داریم، غذای خوب میخوریم و اگر همه چیز خوب پیش برود هرگز متوجه نخواهیم شد که در جهانی غیرواقعی زندگی میکنیم و در حقیقت، تنها باتریهایی هستیم که انرژی لازم برای ماتریکس را فراهم میکنیم. داناهای و ریدر در این مقاله میکوشند تا نشانههایی از استثمار کارگران در نظامهای سرمایهداری در اندیشهی مارکسیست را در ماتریکس به تصویر بکشند و برای این کار از اندیشههای مارکس و هگل استفاده میکنند. در ماتریکس انسانهایی که هنوز به ماتریکس متصلاند و متوجه واقعی نبودن جهانشان نشدهاند به شکل کوپرتاپهاییاند که در تابوتهایی شناورند و انرژی لازم برای نیروگاه را فراهم میکنند؛ آنها فرقی با کارگران قرن نوزدهمی ندارند که در نظامهای سرمایهداری محصولاتی را برای کارفرمایان بورژوای خود تولید میکردند. اما در نهایت داناهای و ریدر نشان میدهند همانطور که آدورنو و هورکهایمر براین باورند، سینما و هالیوود جزء صنعت فرهنگیاند و در این صنعت هنر تودهای و نه هنر مدرن به وجود میآید. بنابراین اگر جهان خیالی ماتریکس به جای آنکه آنقدر رنگی و پر زرق و برق باشد، به صورت سیاه و سفید و در تقابل با جهان واقعی رنگی در کشتی نبوچادنزار به تصویر کشیده میشد شاید ماتریکس در رساندن پیام مارکس به مخاطبانش موفقتر بود.