• 6 سال پیش

  • 2.1K

  • 06:16

دو روز مانده به پایان جهان

داستان شب
0
توضیحات
بعد با خودش گفت وقتی فردایی ندارم ، نگه داشتن این زندگی چه فایده ای دارد. بگذار این یک مشت زندگی را مصرف کنم. آن وقت شروع به دویدن کرد. زندگی را به سر و رویش پاشید. زندگی را نوشید و زندگی را بویید. و چنان به وجد آمد که دید می تواند تا ته دنیا بدود... داستان "دو روز مانده به پایان جهان" نویسنده : عرفان نظرآهاری خوانش : فائزه تاج فرد

shenoto-ads
shenoto-ads