• 7 سال پیش

  • 2.0K

  • 26:23

همین چند روز پیش

داستان شب
1
توضیحات
همه تعریف کنان همیشه ایام دست تشویق به کارهایم زده بودند و گلی بر گردن جانم نهاده ، اما از کودکی هر روز تشویق برایت کابوس شود را می فهمی ؟! توقع چشمان انتظار را که هر لحظه فتحی جدید از تو می خواهند چه ؟! سطوح توقعاتشان از من بی انگیزه کورشان کرده بود و می پنداشتند که خواهان پیروزی افق های دست نایافته منند. بی آنکه بفهمند خفه شدن در باتلاق تشویق ها هیچ سودی برایم ندارد و نخواهد داشت... داستان "همین چند روز پیش" نویسنده و خوانش : محمد ذاکرحسین

shenoto-ads
shenoto-ads