همه تعریف کنان همیشه ایام دست تشویق به کارهایم زده بودند و گلی بر گردن جانم نهاده ، اما از کودکی هر روز تشویق برایت کابوس شود را می فهمی ؟! توقع چشمان انتظار را که هر لحظه فتحی جدید از تو می خواهند چه ؟! سطوح توقعاتشان از من بی انگیزه کورشان کرده بود و می پنداشتند که خواهان پیروزی افق های دست نایافته منند.
بی آنکه بفهمند خفه شدن در باتلاق تشویق ها هیچ سودی برایم ندارد و نخواهد داشت...
داستان "همین چند روز پیش"
نویسنده و خوانش : محمد ذاکرحسین
آدم با دیگران نمی تونه رشد کنه. آدم فقط با گریختن از چنگ عشقی که نسبت به ما ابراز می کنند می تونه رشد کنه . عشقی که گمان می کنند برای شناختن ما کافیه. آدم فقط با انجام کارهایی بدون حساب و کتاب پس داد...
آدم با دیگران نمی تونه رشد کنه. آدم فقط با گریختن...
وقتی جلوی رویم بودی نگفتم چقدر دلتنگت بودم. دلتنگ یک بار دیگر با تو حرف زدنم . برایت نگفتم برای اینکه ببینمت مردد بودم. نگفتم از تو چنان تصویر مقدسی در ذهنم ساخته بودم که هیییچ کس . حتی خودت! حق نداشت...
شب اول که ابراهیم نیامد ، تا صبح خواب به چشمش نیامد و هی از این دنده به آن دنده شد. تا سپیده صبح که هول هولکی پاشد احمدی و ممدی رو به زور از جا بلند کرد. یکی یک تکه نان داد دستشان . چادرش را انداخت سر...
شب اول که ابراهیم نیامد ، تا صبح خواب به چشمش نیام...
گفتم اگه آدم به همین سادگی ، فقط با چندتا اصل کلی در همه جعبه های دنیا رو باز کنه که دیگه زندگی فایده ای نداره ، جذابیتی نداره ، کلا فکر کنم برای همینه که زندگیاتون تو اروپا انقدر بی مزه است. خلاقیت ن...
گفتم اگه آدم به همین سادگی ، فقط با چندتا اصل کلی ...
بیستم مارچ یکم فروردین ! آخر این تقویم را کجای دلم بگذارم که در بیستمین روز سومین ماه سال باید همه چیز نو شود؟! این جا نیمه شب اول ژانویه شور و هیجان واقعی سال نو به دل آدم نمی دهد و نوروز هم که می شو...
بیستم مارچ یکم فروردین ! آخر این تقویم را کجای دلم...
همیشه همین طور بود در اتوبوس ، در صف گوشت یا نان در مطب دکتر یا صف سینما همیشه به آدم های دور و بر نگاه می کرد. برای کشتن وقت یک بازی اختراع کرده بود. به آدم ها نگاه می کرد و از روی ظاهر و حرکات سعی م...
همیشه همین طور بود در اتوبوس ، در صف گوشت یا نان د...
اگر تو هم با میترا خواهرم بروی بازارچه و ماهی فروش بی تربیتی بهت بگوید خانم ماهی! چکار می کنی ؟! پدرش را در می آورم . آدم پررو و بی حیا را باید کتک زد . خوب آنها هم همین کار را می کنند . باید بروی پو...
اگر تو هم با میترا خواهرم بروی بازارچه و ماهی فرو...
اصلا نمی فهمم چرا زن ها همه در مقابل شوهر من دیوونه ان. حتما فکر می کنن دستی تو استخدام زن های هنرپیشه داره. بالاخره هرچی باشه یکی از روسای اداره است . نباید تعجب کنم. تو خودت هم همه حیله هات رو در مو...
اصلا نمی فهمم چرا زن ها همه در مقابل شوهر من دیوون...
• S1(8:34) یک شب با گریه مادرم از خواب بیدار شدم از لای در پدر را دیدم که به مادرم می گفت. معطل نشو! روی میز یک کارد بود. همان که مادرم با آن گوشت تکه می کرد. بعد پدرم چرخید و تقریبا به نجوا رو به ما...
• S1(8:34) یک شب با گریه مادرم از خواب بیدار شدم ا...