• 7 سال پیش

  • 2.2K

  • 16:18

مرا بفرستید به تونل

داستان شب
1
توضیحات
درصفحه مانیتور کوچک بالای قفسه ، سه کلمه با حروف جدا از هم تکرار می شد : او زنده است . دکتر و خانم مهران چند لحظه به هم خیره شدند . یعنی چی اون زنده است ؟! خانم مهران : من نمی فهمم. دکتر : ضربان قلب رو دوباره چک کنین . پس شما چیو می فهمین ؟! نتیجه آزمایش خونش چی بود؟ خانم مهران : همون جمود همیشگی گلبول ها ! ... داستان "مرا به تونل بفرستید" نویسنده : بیژن نجدی خوانش : مرضیه مهاجر

shenoto-ads
shenoto-ads