- 7 سال پیش
- 2.1K
- 08:24
یک ایمیل کوچولو
داستان شب
1
توضیحات
متن ایمیل دختری به خواهرش !
سلام رابین فقط یه ایمیل کوچولو برای اینکه بابت هدیه ازدواجمون ازت تشکر کنم. البته بهتره بگم کپن هدیه ازدواج ! دو تا پیتزای مجانی ! هه! واقعا دستت درد نکنه ! چقدر دست و دلبازی کردی !!!...
داستان "یک ایمیل کوچولو"
قسمتی از کتاب "بیا با جغدها درباره دیابت تحقیق کنیم"
نویسنده : دیوید سداریس
برگردان : پیمان خاکسار
خوانش : بهزاد عرب
با صدای
بهزاد عرب
دسته بندی‌ها
رده سنی
محتوای تمیز
Avatar
کاربر شنوتواولین نفر کامنت بزار
- 2.9K
- 7 سال پیش
رو می کنه به مادرم که : این پسره سر من داد می زنه می بینی؟ مادرم گفت داره از شما سوال می پرسه . 10 بار پرسیده جواب ندادی. سه سال پیش رفتیم شنوایی سنجی و یه سمعک درجه یک براش گرفتیم که بعد مدتی استفاده...
رو می کنه به مادرم که : این پسره سر من داد می زنه ...
35:45
- 2.9K
- 7 سال پیش
35:45
- 2.8K
- 7 سال پیش
یک روز صبح مرا اعدام کردند. بهار بود یا زمستان نمی دانم . به هر حال یک وقتی مرا اعدام کردند. گناهم رفاقت با تمساحی استثنائی بود . تمساحی آفریقایی که گریه نمی کرد. فرمانده سعی کرد اخم کند ولی باور کنید...
یک روز صبح مرا اعدام کردند. بهار بود یا زمستان نمی...
07:47
- 2.8K
- 7 سال پیش
07:47
- 2.1K
- 7 سال پیش
مکالمه تلفنی پدری که فردای صبح عروسی دخترش با خانه آن ها تماس می گیرد و دامادش را متهم می کند که باعث آزار دخترش شده و او الان برگشته خانه پدری . در حالی که داماد ادعا می کند که او الان روی تختش خواب...
مکالمه تلفنی پدری که فردای صبح عروسی دخترش با خانه...
13:01
- 2.1K
- 7 سال پیش
13:01
- 2.1K
- 7 سال پیش
بی شرف به صورت خونی مامان خیره شد و فکر کرد دنیا از حرکت وایستاده. مامان در حالی که گریه می کرد بغلش کرد و گفت مردا همشون بی شرفن ! همشون بی شرفن! ولی تو وقتی بزرگ شدی کاری که بابات با من کرد ، با هیچ...
بی شرف به صورت خونی مامان خیره شد و فکر کرد دنیا ا...
12:16
- 2.1K
- 7 سال پیش
12:16
- 2.2K
- 7 سال پیش
جووانی بوکاچیو یکی از چهرههای برجسته تاریخ ادبیات ایتالیا است. او را در کنار دانته یکی از اصلاحگران زبان ایتالیایی میدانند. بوکاچیو همچنین از مقامات دولتی فلورانس بود و فضای بسیاری از داستانهایش د...
جووانی بوکاچیو یکی از چهرههای برجسته تاریخ ادبیات...
16:18
- 2.2K
- 7 سال پیش
16:18
- 2.9K
- 7 سال پیش
اصلا به نظر مشکوک نمی یومد. اگه کسی دست بند های دور دستشو نمی دید، هیچ حدسی نمی تونست در موردش بزنه . در باز شد و یه نفر با دوتا لیوان و یه پرونده خاکستری رنگ ، روبروی او نشست. از شکل و شمایلش معلوم ب...
اصلا به نظر مشکوک نمی یومد. اگه کسی دست بند های دو...
31:51
- 2.9K
- 7 سال پیش
31:51
- 2.1K
- 7 سال پیش
وای ! چه زیباست! او در آنجا به انتظار من و من در اینجا به انتظار او! در تمام موارد مانند هم عمل می کنیم بی شک نیمه گمشده یکدیگریم!
داستان "درکوچه کسی نبود"
نویسنده و خوانش : سیامک احمدی
...
وای ! چه زیباست! او در آنجا به انتظار من و من در ا...
05:46
- 2.1K
- 7 سال پیش
05:46
- 2.1K
- 7 سال پیش
آن که به نظر کوچکتر می آمد گفت : کاش ظاهر ما را عوض نمی کردی . حالا احساس می کنم دنیای بزرگتری هم هست!
داستان "دنیای دیگر"
نویسنده : سرور غدیری ثانی
خوانش : حامد ثانی
...
آن که به نظر کوچکتر می آمد گفت : کاش ظاهر ما را عو...
04:48
- 2.1K
- 7 سال پیش
04:48
- 3.6K
- 7 سال پیش
گریم تمام شد . هنرپیشه آماده رفتن به صحنه بود ، که خبر مرگ کودکش را شنید. تماشاگران بی تابی می کردند. وقت به سرعت می گذشت. چاره ای نبود. تصمیم گرفت جلوی پرده ظاهر شود و ماجرا را برای مردم بازگوید. او ...
گریم تمام شد . هنرپیشه آماده رفتن به صحنه بود ، که...
06:26
- 3.6K
- 7 سال پیش
06:26
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است