• 7 سال پیش

  • 5.0K

  • 19:52

آرش کمانگیر

داستان شب
10
توضیحات
لشکر ایرانیان در اضطرابی سخت دردآور ، دو دو سه سه به پچ پچ گرد یکدیگر کودکان بر بام ، دختران بنشسته بر روزن ، مادران غمگین کنار در . کم کمک در اوج آمد پچ پچ خفته ، خلق چون بحری برآشفته به جوش آمد خروشان شد به موج افتاد . غرش بگرفت ومردی چون صدف از سینه بیرون داد : "منم آرش!"... داستان :"آرش کمانگیر" نویسنده : سیاوش کسرایی خوانش : سعید کمیجانی

shenoto-ads
shenoto-ads