من حافظه ام را از دست داده ام و دکتری که اسمش یادم نیست می گوید . نمی دانی از کجا آمدی و چه می کردی ؟ من هم یواشکی به باغ پشت پنجره نگاه می کنم و در دل می خندم . آخه چه اهمیتی داره ؟! چون نمی دونیم کجا هم می ریم ! ...
داستان "ما هشت نفر بودیم با رویاهای بزرگ"
نویسنده : شیدا محمدی
خوانش : یلدا رضافر
داستان راجع به دختری است که هیچ ظرافت زنانه ای ندارد و رفتارش با دختران دیگر متفاوت است.
یکی بود یکی نبود
آخرین دختر مجرد یک خانواده شلوغ روستایی بودم و 25 سال از عمرم می گذشت. همه خواهرهایم ازدواج...
داستان راجع به دختری است که هیچ ظرافت زنانه ای ندا...
این را مارکز معروف در یک مصاحبه تعریف کرده که یک روز ظهر وقتی مشغول استراحت بعد از ناهار بوده، پسرش با خنده می آید و می گوید : پدر تو آمده شما را می خواهد . همین طور که مارکز داشته خیره پسرش را نگاه...
این را مارکز معروف در یک مصاحبه تعریف کرده که یک ر...
بیست و پنج اوت 1983
نویسنده : خورخه لوئیس بورخس
برگردان : اسدالله امرایی
خوانش : سارا باقری
به ساعت کوچک ایستگاه که نگاه کردم ، یکی دو دقیقه از یازده شب گذشته بود. پیاده به طرف هتل راه افتادم . ...
بیست و پنج اوت 1983
نویسنده : خورخه لوئیس بورخس
...
بزرگ و کوچک
نویسنده و خوانش : سهی بانو ذوالقدر
این داستان پسریه که اسمش بزرگ بود. بزرگ هر وقت که ناراحت می شد یه چیزی دور نافش شروع به چرخیدن می کرد و همراه با چرخیدن اون بزرگ احساس عجیبی می کرد. ب...
بزرگ و کوچک
نویسنده و خوانش : سهی بانو ذوالقدر
...
آرامترین انسان روی زمین
نویسنده : ناشناس
خوانش : یاسر رزاقی
یکی از دوستان شیوانا ، عارف بزرگ ، تاجر مشهوری بود. روزی این تاجر به طور تصادفی تمام اموال خود را از دست داد و ورشکست شد و از شدت غصه بی...
آرامترین انسان روی زمین
نویسنده : ناشناس
خوانش :...
کسی در می زند
نویسنده و خوانش : المیرا مجابی
نگاهش روی دانه های عرق پیشانیم می چرخد. او در آخرین لحظه ها با نفس های تند و گرمش به یادم می آورد. در آهنی پشت سرم بسته می شود. تنم را می لرزاند. درهای ...
کسی در می زند
نویسنده و خوانش : المیرا مجابی
نگ...
پا برهنه
نویسنده و خوانش : آرش بختیاری
همه چیز معمولا از جایی شروع می شود که فکرش را نمی کنی. از یک صبح دل انگیز و شاید از یک جمعه بارانی و پاییزی که خبر آوردند آقا و خانم همسایه صاحب فرزندی شده ان...
پا برهنه
نویسنده و خوانش : آرش بختیاری
همه چیز ...
بار دیگر
نویسنده و خوانش : مرحوم نادر ابراهیمی
نامه نخستین
داستان امشب برای ما یک اتفاق بزرگ است . به همت سرکار خانم هلیا ابراهیمی ، دختر مرحوم نادر ابراهیمی ؛ داستانی به ما داده اند که توسط عال...
بار دیگر
نویسنده و خوانش : مرحوم نادر ابراهیمی
...
آوا و سارا
نویسنده و خوانش : سهی بانو ذوالقدر
دو نگرش متفاوت !
آوا و سارا هر دو تو خونه مونده بودن و برنامه ای نداشتن . آوا فکر می کرد امروز چه روز خوبیه من از پنجره بیرون رو می بینم ، مردمو که هر...
آوا و سارا
نویسنده و خوانش : سهی بانو ذوالقدر
د...