• 7 سال پیش

  • 3.9K

  • 18:28

دختری به نام جمال

داستان شب
2
توضیحات
داستان راجع به دختری است که هیچ ظرافت زنانه ای ندارد و رفتارش با دختران دیگر متفاوت است. یکی بود یکی نبود آخرین دختر مجرد یک خانواده شلوغ روستایی بودم و 25 سال از عمرم می گذشت. همه خواهرهایم ازدواج کرده بودند و مانده بودیم من و مادر پیرم . مادرم دخترزا بود و بعد از زاییدن 8 دختر پدرم را در حسرت داشتن یک پسر دق مرگ کرد و کشت! پدرم به خاطر عشقی که به داشتن پسر داشت ، اسمم را کمال گذاشت! داستان " دختری بنام جمال " نویسنده و خوانش : مهرداد محتشم

shenoto-ads
shenoto-ads