شب از سایه ها کام میگرفت
گورستان محفل آواز کلاغ ها شده بود
مرد گورکن ، داخل گور خالی آرام مرد اما کسی نبود تا روی جنازه اش خاک بریزد
بار دیگر ضرب المثلی اثبات شد و کوزه گر از کوزه شکسته آب خورد..
zhra
:)
.
شما واقعا فوق العاده ایی گویندگی تون حرف نداره 😍😍
Bardiya.jamali
عالی من هر شب تا ۵ یا۶صبح داستان های شما رو گوش می دم هم گوینده هم نویسنده هم بقیه تیم کارشون عالیه
BRAND_USER
مثل همیشه گادد بود ✨✨✨✨ ولی بدون داستاناش خوابم نمیبره›››››
خلاصه داستان: در پی سرقت از یک جواهر فروشی و تع...
داستان راجب آهنگسازیست که در یک شهر مرزی تنها ز...
صبح با پنجه های خورشید از پیکر کوه سرخ بالا رف...
خلاصه داستان: چندین سال از ماجرای قسمت قبلی گذش...
همه چیز از یک کتاب طلسم شده شروع شد ، کتابی که ...
خلاصه داستان: در روستایی دور آدمخواری توسط اهال...
داستان در زمستان 74 رخ میدهد ، جایی که اهالی یک...
بیداری مانند سیگاری نم کشیده شعله ور نمیشد و کا...
قاتل سریالی که بعنوان دکتر روانکاو میان مریض ها...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است