توضیحات
هم زیستی عشق و نفرت در یک قلب امکان پذیر نیست . این دو مانند مرگ و زندگی ضد هم هستند . آنها نمی توانند هم زمان در یک قلب باشند . پس آنچه که ما عشق می نامیم چیست ؟ وقتی نفرت کاهش می یابد ما آن را عشق می نامیم ؛ وقتی نفرت افزایش می یابد آن را نفرت می نامیم . آنها به نسبت کم و زیاد خود نفرت هستند . اصلا عشقی آنجا وجود ندارد
هرچه نفرت کمتر می شود ما خیال می کنیم عشق است . اما عشق شکلی از نفرت نیست . عشق چیز کاملاً متفاوتی نسبت به تنفر است . عشق هیچ ربطی به نفرت ندارد .
سیمهای قلبمان بسیار شل اند . فقط خشم از آنها بیرون می آید . فقط کجی و نا هماهنگی از آنها می آید . هیچ موسیقی ای نمی آید . اگر سیمهای مغزمان هم همانقدر سفت باشند دیوانگی از آن بیرون می آید و اگر سیمهای قلبمان شل باشند خشم و نفرت از آنها می آیند . سیمهای قلبمان باید کمی سفت تر شوند تا عشق از میان آنها بیرون آید و سیمهای مغزمان باید کمی شل تر شوند تا آگاهی هوش از آنها بیرون بیاید ، نه دیوانگی . اگر این دو نوع سیمها بالانس شوند امکان آمدن موسیقی زندگی خواهد بود .