توضیحات
داستانهای
هزارویک شب
را بشنوید
«هزارویک شب»
ترجمهی عبداللطیف تسوجی تبریزی
انتشارات هرمس
چاپ اوّل ۱۳۸۳
به روایتِ #شهرزادفتوحی
تنظیم از #مجتبی_میرسمیعی
موسیقیِ متن "پریزاد و پریچهر"
از #درویشخان
و بخشهایی از موسیقی #بابک_بیات
از مجموعهی «افسانهی سلطان و شبان»
ای جوانبختان،
آغاز میکنم روایتِ هزارویک شب را،
که این آغاز، برایم امید است
و نیرویِ امید
تا به یادگار بماند از آنچه میتوانم و آنچه هستم
باشد که قصّه، غصّهها را بشوید
باشد که قصّه، چترِ باران غصّهها شود
باشد که قصّه، صدفِ آرامشی باشد
در دریاهای توفانی این جهان...
با من همراه باشید
#شهرزادفتوحی
#مجتبی_میرسمیعی
هنر و زندگی شهرزاد (https://t.me/ShahrzadArtandLife)
در یوتیوب بشنوید
https://www.youtube.com/playlist?list=PLPpgSsdZeHm0DKO5jWxbXXmC-FelHleB0
هزار و یک شب را بیش از یک سال است شروع کردهام به بلندخوانی به امید اینکه در راه و بیراه بتواند همراه چند نفری شود و جهانی از داستانهای شگرف را به یادشان بیاورد، واژهها و آداب و فرهنگهایی را زنده کند و تمرکز و دقت و ژرفاندیشی بیاورد. فکر کنیم به آنچه که شاید هزار سال پیش بوده است و آنچه امروز در جهان هست. شاید یکی از انگیزههایم برای بازخوانی هزار و یک شب، مادرانگی این اثرِ درهمپیچِ عجیب بود، که شاید بیشترِ آنچه به صورتهای گوناگون پس از آن در جهان روایت شده است، ریشههایی در آن دارد. داستانهایی که در هزارتوهایش آدمی چنان گرفتاری شیرینی پیدا میکند که نمیخواهد رها شود.
سالهاست هرچه اندوهِ خویش و جهان دارم را به کارهایی تبدیل میکنم، بیمزد و مرخصی و حتی بیدلخوشی بیرونی.
هرچه هست کار عشق و دل است که کمتر کسی چرایی آن را درمییابد و جز با ترازوهای مرسوم دنیا آن را نمیسنجند.
روایت داستانها را با همان تقسیماتِ اصلی هرشبانهاش ادامه دادهام چرا که کوتاهی و بلندی داستانها و زمان قطع و وصل و تعلیقهای حاکم بر لحظههای قطع را نمودی دیرین از همه فنون و بازیهای ادبی و هنری امروز داستاننویسی میبینم و از آن لذت میبرم. داستان را نمیخوانم که زود تمامش کنم، داستان را میخوانم که در طیفهای گوناگونی که در هر روایت و قصهی آن جاری است غوطهور شویم. دعوتی به اندیشندگی و آهستگی.
یادم هست آن سالهای جوانی و شور ِ بیامانِ تماشای فیلمهای تارکوفسکی در سینما عصرجدید، بهمنماه و سرما و کلهای که میانباشتیم از هر چیزی که خیال میکردیم جهان را نجات خواهد داد، فیلم «ایثار» تارکوفسکی را دیدم، این قسمت آن را در تمام زندگیام فراموش نکردم. این پیگیری و پشتکار و سماجت را در خود در هزاران وجه ریز و درشت زندگیام سرسختانه ادامه دادم. این سالها خیلی افسوس میخورم که پیگیری و مداومت چقدر در جان ِ آدمها کمرنگ است.
...گاهی فکر میکنم که اگر من هم دقیقاً کار مشابهی انجام دهم، هر روز، در یک زمان مشخص؛ مثل آیین و عبادت، با یک برنامه بدون بینظمی، هر روز و کاملاً در زمانی مشخص. جهان تغییر خواهد کرد. خوب، مثلاً فرض کن که تو هر روز درست سر ساعت هفت از خواب بیدار شوی؛ حمام بروی، لیوانی آب را لبالب پر کنی و بعد آن را در دستشویی بریزی. همین نه بیشتر...
بخشی از فیلمنامه ایثار #آندره_تارکوفسکی
شهرزاد قصه میگفت تا مرگ را براند...
قصههای هزار و یک شب را شروع کردم چون دیدم چقدر این قصهها را در هر اجرا و ماجرای امروزی و دیروزی دنیا میبینیم. در این داستانها مجموعهای از فرهنگ و آداب و عادات و روش و رسم و رسوم و باورها و بسیار پیچیدگیهای جان و روان آدمی را میبینیم که در طول هزاران سال که از پیدایش این داستانها میگذرد، هنوز هست و باقی است. شاید زبان این داستانها زبان مردم امروز نباشد اما فکر میکنم گوش کردن به این داستانها کمک میکند تا واژهها و ترکیبات و مفاهیمی که دیری است از قاموس ما رخت بربسته، به خاطر آید و شاید یادمان بیاورد که اینقدر دامنهی واژگانمان محدود نبوده است. شاید از دید ادبی بهترین نمونه برای واژگان و معانی نباشد اما از دید داستان و افسانه و گرههای گوناگون جهانِ درونِ انسان و درهمپیچیدگی هزارتوهای داستانی یکی از نمونههای دیرین داستان جهان است.
امروز هم با این همه دود و درد که از هر سوی جهان بلند است، شاید بازگویی این داستانها راهی باشد تا دریابیم از هزار سال پیش تاکنون چقدر رشد کردهایم و آینهای باشد تا به ما نشان دهد انگار چرخ همچنان بر همان مدار میگردد و تا خوب آن را ندانیم و نشناسیم، همچنان همانطور خواهد گشت.
#هزارویکشب #هزار_و_یک_شب
هنر و زندگی شهرزاد
Shahrzad Art&Life
@shahrzadartandlife
با صدای
قصهگو شهرزاد فتوحی تنظیم مجتبی میرسمیعی
شهرزاد فتوحی