
توضیحات
• S1(8:34) یک شب با گریه مادرم از خواب بیدار شدم از لای در پدر را دیدم که به مادرم می گفت. معطل نشو! روی میز یک کارد بود. همان که مادرم با آن گوشت تکه می کرد. بعد پدرم چرخید و تقریبا به نجوا رو به مادرم گفت : قاچم کن! مادرم گریه می کرد و پدرم با اندوهی غیرقابل وصف از او می خواست قاچش کند. آن هم به دو قسمت مساوی. بعد نظرش عوض شد و گفت : نه . 4 تکه ام کن ! نمی دانم آن دو تکه اضافی سهم که بود! ... داستان "در کمال پرتقال" نویسنده : هادی کیکاوسی خوانش : غزال صداقت
گویندگان:
غزال صداقت
تاریخ انتشار:
3 سال پیش
بر اساس علاقهی شما
شنیدنی های این کانال

نظرات

احمد اکبرپور
2 سال پیش
عالی بود تخیل داستان و تعلیق ماجرا....اجرای خانم صداقت هم متناسب با متن بود گیرا و تاثیر گذار

کاربر شنونده
2 سال پیش
عالی بود. مدتها بود داستان ایرانی به این خوبی نخونده بودم. ایشون ایرانن؟
برای ارسال نظر ابتدا باید وارد حساب کاربری خود شوید.
کاربر شنونده
کاربر شنونده
یک کپی بی مایه از نمونه های اروپای شرقی