کتاب صوتی در آرزوی یک آرزو

Zahra Rezaei
    18
    میانگین پخش
    190
    تعداد پخش
    2
    دنبال کننده
    یک سال گذشت. یک سال و چند ماه از رفتن مادر عزیزتر از جانم. تابستان است و من به همراه بابا به شمال آمدیم تا هم مدتی کنار مادربزرگ باشیم و هم از طبیعت زیبای اینجا لذت ببریم......

    یک سال گذشت. یک سال و چند ماه از رفتن مادر عزیز...

    06:52
    • 38

    • 2 ماه پیش
    06:52
    امروز قرار است اولین محاکمه قاتل مامان انجام شود. شاید مرگ قاتل مامان تنها چیزی باشد که بعد از این اتفاقات مرا خوشحال می کند......

    امروز قرار است اولین محاکمه قاتل مامان انجام ش...

    09:46
    • 5

    • 2 ماه پیش
    09:46
    این موضوع را به نرگس هم گفته بودم ولی او به شدت مخالفت می کرد. اصرار های نرگس نتیجه نداشت. من تصمیمم را گرفته بودم......

    این موضوع را به نرگس هم گفته بودم ولی او به شدت...

    08:45
    • 7

    • 2 ماه پیش
    08:45
    به اتاقم رفتم. به تمام اتفاقاتی که در این چهار پنج روز برایم افتاده بود، فکر کردم. بیشتر شبیه خواب و رویا بود تا واقعیت......

    به اتاقم رفتم. به تمام اتفاقاتی که در این چهار ...

    08:46
    • 1

    • 2 ماه پیش
    08:46
    به خانه رسیدیم. نرگس مرا به اتاق خود برد و کمی با هم صحبت کردیم. از چهره ام کاملا معلوم بود که حوصله حرف زدن ندارم......

    به خانه رسیدیم. نرگس مرا به اتاق خود برد و کمی ...

    08:55
    • 3

    • 2 ماه پیش
    08:55
    گریه های بابا بیشتر از مامان ناراحتم می کرد. دیشب هم که برای دیدن من به خانه عمه آمده بود، به زور خودش را کنترل کرده بود وگرنه خوب می دانستم که در دل بابا چه آشوبی است......

    گریه های بابا بیشتر از مامان ناراحتم می کرد. دی...

    08:41
    • 17

    • 3 ماه پیش
    08:41
    بابا به اتاقم رفت و در را محکم بست. فکر کنم عمه از صدای بابا فهمیده که اتفاقی افتاده است. به کمد اتاق تکیه دادم و به آسمان خیره شدم......

    بابا به اتاقم رفت و در را محکم بست. فکر کنم عمه...

    08:07
    • 9

    • 3 ماه پیش
    08:07
    داستان جالبی از خودم ساخته بودم اما قسمت بد ماجرا اینجاست که این داستان واقعیت نداشت و من هم از گفتنش خیلی مطمئن نبودم، ولی با این حال بابا امیدوار شد و به خانه ی مادربزرگ زنگ زد......

    داستان جالبی از خودم ساخته بودم اما قسمت بد ماج...

    07:12
    • 17

    • 3 ماه پیش
    07:12
    خوشبختانه یا متاسفانه پس از مدتی پدرم دنبالم آمد. از خانم مدیر و خانم معاون تشکر کردم و به همراه پدر سوار ماشین شدیم. به صورتش نگاه کردم. کمی گرفته بود. انگار نگران چیزی بود......

    خوشبختانه یا متاسفانه پس از مدتی پدرم دنبالم آم...

    07:42
    • 15

    • 3 ماه پیش
    07:42
    نرگس همکلاسی من و البته صمیمی ترین دوست من است. او تقریبا از تمام وقایع روزمره من خبر دارد و من نیز از تمامی زندگی او باخبر هستم. من و نرگس شاید بیشتر شبیه خواهر هستیم تا دوست......

    نرگس همکلاسی من و البته صمیمی ترین دوست من است....

    07:18
    • 25

    • 3 ماه پیش
    07:18
    • 53

    • 3 ماه پیش
    کتاب در آرزوی یک آرزونویسنده: زهرا رضایی جدیدی ناشر: نشر کمانهسال انتشار: 1402...

    کتاب در آرزوی یک آرزو

    نویسنده: زهرا رضایی...

    01:08
    • 53

    • 3 ماه پیش
    01:08
    shenoto-ads
    shenoto-ads